سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دنیای امروز که فقر و محرومیت حتی از کشورهای در حال توسعه نیز در حال رخت بر بستن است اما بسیارند کسانی که با فقر دست و پنجه نرم می کنند.

به گزارش خبرگزاری کردنیوز به نقل از کرد دانش،ازسوم شهریور 140 دانشجوی بسیجی دختر و پسر دانشگاه های استان کردستان راهی روستاهای بخش جعفرآباد و سیاه منصور شهرستان بیجار شده بودند بار سفر را بسته بودند و در قلب محرومیت روستاهای اطراف شهرستان بیجار خیمه زده بودند تا در حد توان محرومیت را از رخسار مردم این روستاها بزدایند،رفته بودند که محرومیت را از چهره 7 روستای محروم  بیجار بزدایند رفته بودند که ایثار را, از خودگذشتگی را, جهاد را و کمک به فقیر را به معنای واقعی تفسیر کنند رفته بودند با نیت خالص و صادقانه تیشه به ریشه محرومیت این مناطق بزنند.


خبرنگار کُردددانش هم برای به تصویر کشیدن محرومیت این مناطق و فعالیت های انجام شده دانشجویان جهادگر راهی این مناطق شد از سنندج به سمت شهرستان بیجار و از آنجا حدود 50 کیلومتر به سمت تکاب, هر چه بیشتر در مسیر پیش می رفتیم جاده نا هموارتر, پر پیچ و خم تر و شخم زده تر بود که همه اینها حکایت از محرومیت داشت, ساعت 18 به ایستگاه اسکان دانشجویان که در روستای جعفرآباد  بود رسیدیم دانشجویان دختر در دبیرستان این روستا مستقر شده بودند و کلاس های درس را برای خود فرش کرده بودند, در هر کلاس حدود 20 نفری دانشجو حضور داشتند.


 بعد از گذاشتن وسایلمان راهی مدرسه ابتدایی این روستا شدیم دانشجویان گروه زیباسازی مدارس, مشغول رنگ کردن دیوار حیاط مدرسه بودندالبته بیشتر به خراب شده ای شبیه بود تا مدرسه, آنقدر ساختمانش فرسوده بود که معلوم نبود کی ساخته شده اصلا کی تعمیر شده در ودیوار ترک خورده و فرسوده, نیمکت های درب و داغان و شکسته, شیشه های شکسته و نرده های زنگ زده, تخته سیاه هم که رنگ و رویی نداشت.


در داخل کلا سها جهادگران اقدام به برپایی کلاس های آموزش قرآن, کامپیوتر, زبان برای بچه ها و کلاس خیاطی و روبان دوزی و مشاوره و ... برای زن های روستا کرده بودند نگاه معصومانه این کودکان دل هر انسانی را به درد می آورد هر چند هر روز در شهر به تعداد مدارس هوشمندسازی شده افزوده می شود اما شاید باور نکنیم هستند مدرسه هایی که دانش آموزانش حتی از ابتدای ترین امکانات آموزشی هم محروم هستند چه برسد به هوشمندسازی. این دانش آموزان  به جای دیدن مناظر زیبا روی دیوارهای مدرسه باید ترک های عمیق و زشت دیوارها را ببینند کجای این عدالت است که عده ای در اوج رفاه و آسایش باشند و عده ای در عمق فقر و محرومیت, تاوان این همه محرومیت را چه مسئولی می خواهد پاسخ دهد ؟ نگاه پر حسرت این دانش آموزان را چه کسی جواب می دهد؟

 


خبر دار شدیم که جمعی از دانشجویان جهادگر می خواهند امشب در یک  حرکت جهادی خانه یکی از  ده ها محروم این روستا را تمیز کنند, همراهشان شدیم پیرزن و پیرمردی جلوی در خانه ای کاهگلی با سقفی کوتاه نشسته بودند وارد خانه که شدیم فقط یک اتاق بود, این اتاق هم پذیرایی بود هم اتاق خواب, هم آشپزخانه بود هم حمام و دستشویی, باورمان نمی شد توی این اتاق 6 متری کسانی روزگار می گذرانند ,باورمان نمی شد دستشویی دارند بدون آب و در, بدون بیرون کردن فاضلاب, باورمان نمی شد دبه آب و نفت کنار هم داخل اتاق باشد, اصلا امکان نفس نبود, مانده بودیم این پیرزن و پیرمرد چگونه چندین سال است در همچین مکانی زندگی می کنند.

 

 

پیرمرد می گفت: خیلی وقت پیش  خانه ام آتش گرفت و زن و بچه هام کامل در آتش سوختند هیچی برایم نماند الان هم هیچ منبع درآمدی ندارم مگر کسی از راه خدا به من و زن دومم کمک کند, دانشجویان پسر اقدام به بیرون آوردن تمام وسایل خانه کردند البته اگر اسمشان را وسیله گذاشت, دختران هم آستین بالا زدند و به شستن و تمیز کردن تمام وسایل خانه که معلوم بود سالیان سال است حتی یک قطره آب را به خود ندیده اند کردند, شیلنگ آب را از همسایه ها گرفتند چون خودشان آب نداشتند و تمام وسایل را شستند و این تمیز کردن تا ساعت 12 شب طول کشید,چون این زن و مرد منبع درآمدی نداشتند گروه دامپروری اردوی جهادی تعدادی نیمچه مرغ تخم گذار را به آنها دادند که با نگهداری و پرورش آن منبع درآمدی برایشان باشد.

 

 


گفتنی است گروه دامپروری اردوی جهادی حدود 1500 نیمچه مرغ تخم گذار را بین 25 خانواده 6 روستای محروم پخش کردند که خانواده های  بی بضاعت با پرورش آنها برا ی خود منبع درآمدی داشته باشند, همچنین این گروه اقدام به برگزاری کلاس های پرورش قارچ و آموزش دامپروری برای مردم روستا کردند.


ساعت از 21 گذشته بود که راهی خانه محروم دیگری در همین روستای جعفرآباد شدیم, بیوه زنی با 3 دختر در این خانه زندگی می کردند.پیرزن می گفت خیلی وقت پیش شوهرم فوت کرده و بجز حقوق کمیته امداد  منبع درآمد دیگری نداریم وارد این خانه که شدیم متوجه شدیم آغل گوسفندان چسبیده به اتاق و این باعث اسشمام بوی خیلی بدی در اتاق می شد, حمامشان، یک دخمه تاریککه ایستاده نمی شد واردش شد, آب را با یک اجاق و یک بشکه گرم می کردن, کف پوشش سیمان و دیواره گلی و آجری بود که لایه‌ای از دود سیاه آن را پوشانده بود,از این حمام‌ها برخی در خانه‌های خود داشتند که البته شاید این اعیانی‌ترینش بود.


 افسانه نیست خیالبافی نیست اگر با چشمهای خودم نمی‌دیدم و از زبان کسی دیگر می‌شنیدم با خود تصور می‌کردم اغراق کرده‌اند اما واقعی واقعی بود.


مانده بودم حقوق اندک سی چهل هزار تومان (به گفته خودشان) کمیته امداد را به کدام زخم خود میزدند مگر زخم فقر و محرومیت با سی چهل هزار تومان درمان می شود, این را خرج کدام آرزوی هر چند کوچک دخترانش بکند اصلا مگر با این مقدار پول می توان خرج چند شام و نهار را داد, خدا می داند این خانواده و خانوادهایی این چنینی که کم هم نیستند چند شب را با شکمی گرسنه صبح می کنند خدا می داند چند شب را سر بی شام روی بالش گذاشته اند, همچین افرادی در چنین شرایطی زندگی می کنند و ما و امثال ما فقط درور ریز غذای یک وعدمان, شام و نهار چندین خانواده را تامین می کند.


شاید این افراد را می بایست فراموش شدگان کشور دانست, اقایان مسئولی که وعدهایتان گوش فلک را هم کر کرده است آیا می دانید در همین نزدیکی شما هستند خانواده هایی که محتاج نان شب هستند, خبر دارید از حال شکم گرسنگان, خبر دارید از ....


 دانشجویان جهادگر به این پیرزن و دخترهایش نیز تعدادی نیمچه مرغ تقدیم کردند که منبع درآمدی هر چند اندک برایشان شود.


شاید بسیاری جهاد و خدمت به خلق خدا را چیزی جز شعار ندانند اما این دانشجویان جهادگر با تمام توانشان همه آنچه باید را به اثبات رساندند و با این اقدامات به همگان ثابت کردند که برای جهاد و شهادت پایانی نیست.


 هر چند شب بود و هوا تاریک اما می شد فقر را در چهره مردم این روستا و خانه ها کاه گلیشان دید.


به خوابگاه دختران برگشتیم و در جمع دانشجویان جهادگر نشستیم,هر کدام از این دانشجویان گوشه ای از محرومیت را که در طول این چند روز دیده بودند تعریف می کردند از کم آبی از نداشتن ابتدای ترین امکانات رفاهی و بهداشتی در این روستاها می گفتند, از فقر  و مظلومیت و محرومیت می گفتند, از چهره فقر گرفته مردمان این روستاها می گفتند, از اقدامات و فعالیت هایشان می گفتند که هر کدام بنا بر رشته تحصیلیشان و مهارتی که داشتند به ارائه خدمات آموزشی, بهداشتی, مهارتی و... پرداخته بودند.
این دانشجویان جهادگر که ممکن بود حتی در خانه ظرفی برای مادرانشان نشویند اینجا در خوابگاه هر کدامشان مسئولیتی داشتند یکی مسئول پخش اذان از گوشی همراه خود بود, تعدای وظیفه پخش صبحانه, نهار و شام را بر عهده داشتند, عده ای هم نظافت داخل خوابگاه از دستشویی و حمام گرفته تا راهرو و کلاس ها.


 ساعت 7 صبح همه دانشجویان آماده رفتن به روستاها بودند 2 مینی بوس دانشجویان را نوبتی به روستاهای اطراف می رساند تعدادی از این دانشجویان در مدارس و عده ای در مدرسه و بعضی ها هم در خانه های بهداشت مشغول ارائه خدمات می شدند, پسرها هم یا مشغول احداث سرویس بهداشتی و حمام برای خانواده های محروم بودند یا مرمت و بازسازی مدرسه و مسجد و خانه بهداشت یا به ارائه خدمات دامپزشکی و دادن اموزش های لازم در بحث کشاورزی, دامپروری .


این دانشجویان به 7 گروه تقسیم شده بودند و هر گروه راهی یکی از روستاها بود می رفتند که با همتشان با تخصصشان با دستان جهادگرشان چهره روستاها را از محرومیت پاک کنند می رفتند که کمر ففقر را بشکنند می رفتند هرچند عمق محرومیت این روستاها آن چنان فجیع است که به این راحتی نمی توان آن را ریشه کن کرد.


باز با آنها همراه شدیم وارد روستای حسین آباد با جمعیت حدودا 30 خانوار شدیم شغل اغلب مردم دامداری و کشاورزی است که البته بسیاری از اهالی این روستا، از سودده نبودن کشتزارهایشان اظهار نارضایتی می کردند.از دور که نگاه می کردی گرد محرومیت آسمان آن را فراگرفته بود اکثر ساختمانها کاهگلی، فرسوده و درحال تخریب بود.

 

شایدوقتی در  خیال خودمان به روستا فکر میکنیم درختان سرسبز سر به فلک کشیده با جوی های روان آب در ذهنمان تصور کنیم اما در این روستا دریغ از یک درخت که چند ثانیه ای در سایه آن از تابش آفتاب سوزان درامان باشی, به جای جوی آب هم جوی فاضلاب در روستا جاری بود, بله جوی فاضلاب, جلوی هر خانه ای فاضلاب روان بود که روزی چندین بار ساکنان هر کدام از این خانه ها از کنار آن رد می شدن, شاید خود مردم روستا هم در ایجاد چنین شرایطی مقصر بودن, درست است که مسئولان این مردم را فراموش کرده اند ولی اگر خود مردم آستین همت بالا میزدند و در حد توان اقدام به کانال کشی فاضلاب می کردند چهره روستا آینقدر زشت نمی شد, دانشجویان جهادگر در این روستا اقدام به کانال کندن و هدایت فاضلاب به این کانال ها کردند, همچنین تعداد دیگری از پسران اقدام به مرمت و بازسازی مدرسه و مسجد این روستا و ساخت سرویس بهداشتی برای مسجد کرده بودند.


گروه پزشکی هم در خانه بهداشت روستا به ارائه خدمات مامایی, بهداشتی و درمانی پرداختند, یکی از دانشجویان می گفت: در این روستاهابهداشت نیست، آب آشامیدنی کافی ندارند، به دارو و درمان دسترسی ندارند, خانه‌هایشان به آغل گوسفندانشان چسبیده است و خلاصه اینکه هیچ امکاناتی ندارند, مردم از ابتدایی ترین موارد بهداشت فردی هم آگاهی ندارند بچه هایشان در کنار این فاضلاب بازی می کنند و این باعث بروز انواع بیماری ها می شود.


 باور کردنی نیست در روزگاری که به سر می بریم منطقه ای و روستایی با این گونه محرومیت ها مواجه باشد, شاید هنگامی که از فقر، بیکاری، نبود بهداشت، ضعف خدمات رفاهی، نداشتن حداقل‌های زندگی انسانی و سایر مشکلات خبری می‌شنویم گمان می‌کنیم که باید در دوردست‌ها باشد, به دنبال فقر و بیکاری در کشورهای قحطی زده می‌گردیم. باورمان نمی‌شود که شاید در کشور ما نیز این محرومیت‌ها وجود داشته باشد, اگر بگویند این محرومیت‌ها در پشت کوه‌های بلند است و محرومان دیده نمی‌شوند شاید قبول کنیم اما هنگامی که بدانیم بدبختی، فقر، بیکاری، ضعف بهداشتی و امکانات, تنها در نزدیکی همین بیجار قرار دارد، تعجب می‌کنیم.


به روستای دیگری رفتیم اسمش میدان بود با جمعیتی حدود 70 خانوار, این روستا هم در گوشه ای از این خاک همچنان با کلمه ناشناخته محرومیت دست و پنجه نرم می کرد.

 

جهادگران در این روستا اقدام به ساخت سرویس بهداشتی برای 2 خانه محروم و همچنین مرمت و بازسازی یک خانه بهداشت کرده بودند, خانه بهداشتی که به جای اینکه خود نماد بهداشت باشد بویی از بهداشت و دارو نبرده بود, اینجا هم جوی های فاضلاب روان بود, اینجا هم مردم زیر سقف خانه هایی بودند که با کوچکترین تکانی روی سرشان ویران می شد, اینجا هم مردم روستا رخت کهنگی و فقیری بر تن داشتند, اینجا هم خانه هایی داشت که با یک تکان زمین تمام ساکنانش را در تلی از خاک دفن می کرد, اینجا هم وسایل بازی کودکان خاک و فاضلاب روستا بود, در اینجا هم فقر اقتصادی باعث فقر تغذیه ای شده بود.


 آقایان مسئول آیا شده برای یک بار هم شده سری  به این روستاها بزنید, آیا برای یکبار هم شده پای درد دل این مردم بنشیندید, البته شاید فکر می کنید مسئولیت یعنی پشت میز نشستن و جلسه رفتن و زیر برگه امضا کردن, شاید بیشتر نگران خط اتوی لباس خود باشید تا مردمان زیر خط فقر این شهر, شاید بیشتر نگران مدل ماشین خود باشید تا مدل زندگی مردم مناطق محروم,


 لااقل لااقل گوشه چشمی به این چشم های غمناک، پاهای برهنه، و جسمهایی که با لباسهای پاره پوره چشم انتظار کمک هستند بندازین.


لازم است مسئولین همت به خرج دهند و با تلاش و برنامه ریزی مدون و کارشناسی شده برای بهبود وضع مردم این مناطق بکوشند هر چند میدانیم زمان زیادی برای توسعه یافتن این مناطق لازم است.


شاید اگر تمام اقشار جامعه همانند دانشجویان جهادگر برای چند روز فقط چند روز در حد توان و بضاعت در جهت محرومیت زدایی مردم روستاهای محروم تلاش می کردند امروز این همه روستا مهر محرومیت را بر پیشانی خود ,ن هم بصورت برجسته حس نمی کردند.


هنوز روستاهای زیادی و لابد قصه های غم انگیز دیگری هست که کسی خبری از آنها ندارد.

 

گفتنی است دانشجویان جهادگر همچنین در این روستاها اقدام به برگزاری یادواره شهدا, سرکشی از خانواده شهدا, برگزاری کلاس های اقتصاد مقاومتی, آموزش تابلو فرش, پرورش مرغ, بررسی وضعیت دام های این روستاها و ارائه خدمات مشاوره ای و درمان برای دام ها, ارائه خدمات پزشکی و... کردند.

 

انتهای پیام/



کلمات کلیدی : مهر محرومیت بر پیشانی روستاهای بیجار، فقر بیجار، روستاهای بیجار، بیجار، چپقلو، بیانلو، پیرتاچولچه، حسن تیمور، زنجان، امام جمعه، قم
ن : خبرگزاری کردنیوز
ت : 93/6/16:: 7:30 عصر
نظرات ( )